خالی شدم رفت

والنتاین خر است …
این جمله رو تو دفتر خاطرات پر از خالیم می نویسم …
………..
با چشمایی اشکالود داخل کمد نشسته ام….
و به قلبهایی که قرمزیشان در تاریکی کمد گم شده خیره شده ام …
من از قلبها هیچ توقعی نداشته ام …
حتی از مغازه قلب فروشی ….
اگه یه روزی من معتاد شدم تقصیر ماه مان بزرگ نیز نیست…
چرا که اگر او با قلب قرمز من سفره را پاک می کند از ندانستن است …
ماه مان بزرگ معنی ابر را می داند ولی معنی این قلبهای رنگ شده ابر شده را نه …
معنی والنتاین را نیز ….
لعنت به تو …
که مرا رسوا کرده ای …
درست از روزی که متولد شده ای …
من دریافته ام که هیچگاه عاشق نبوده ام …
زیرا هر قلب قرمزی که خریده ام روی دستم مانده ….
و هر حرف عاشقانه ای که از دفتر خاطرات باه بایی حفظ کرده ام ، بر دلم مانده….
این…..منٍ بی عشق است که مانده….
هرچه بزرگتر می شوم عاشقی سخت تر می شود …
یاد آن روزها که با یک فرفره و بادبادک عاشقیت داشتم به خیر….
همراه با هم می چرخیدیم و پرواز می کردیم….
عشق را زندگی می کردیم…
ولی تو آمدی و همه آن خوشیها و خوبیها رفت…
عیبی ندارد…
به قول بهار ، خدا از والنتاین هم بزرگتر است….
من همیشه فکر می کردم خدایی که در امامزاده صالح جا بشود بزرگ نیست…
ولی بهار راست می گوید …
وقتی عشق با آنهمه بزرگی در قلبهای  کوچک ما جا بگیرد ….
حتما خدا در امامزاده صالح هم جا می گیرد …
…….
………………………..
……. سهیل .

ولنتاین

کی به ما وفا کرده که ما بهش وفا کنیم …؟
قد تمام عشقای عالم ، عاشقی کردیم …
آخه کیه قدر عاشقی بدونه…
این روز ولنتینشم شده قوز بالا قوز ….
یعنی هم آدم باید کادو بخره ، هم این که نمیدونه برای کی بخره …
آخه من با خیلیا عاشقیت داشتم و خیلیا عاشقم شدن  
با خانم صد و هیجده که هزار بار به من گفت…جانم….با اینکه هیچوقت منو ندیده بود…
با خانم لیلا که عکسش پشت قاب عکاسی چهره نما به من لبخند زد …
با پوستر فردین که هرجای اتاقم بودم باز منو نگاه کرد….خیره خیره……بدون پلک زدن…
با خانم ریل پلیر که هر ماه برایم ایمیلهای عاشقانه فرستاد….
با باه باییم که به من گفت : دیگه جز تو کسی رو برای دوست داشتن ندارم….
با ممد قاسمی که تا حالا دوبار به خاطر من فلک شده….
منم عوضش یه بار تو گل کوچیک به خودمون گل زدم که اونها برنده بشن….
با دختر زینت خانوم که همیشه می گفت از من بدش میاد ولی اونروز که با دوچرخم از تپه شنی افتادم اومد منو تکوند…..
با همه کسایی که منو برای یک لحظه هم که شده دوست داشتند….
با همه کسایی که گاهی دلشون برای من تنگ شده بود …
ولی چه فایده …
کی به ما وفا کرد تو عاشقیت که ما بهش وفا کنیم …
ممد میگه آدما مگه سگن که وفا داشته باشن …
این روزا دلم زود زود می گیره …
می خوام بشینم و دل دردیام رو بگم …
اما …
……..
ولنتاین امسال هم بدون قلب و عروسک و شوکولات …
گذشت …
…….
………………….
….. سهیل .