یه دونه ای …!

یه ستاره داره چشمک میزنه …
از آسمون …
تازه فهمیدم …
خدا هم …
تاب بازی دوس داره …
خیلی هم مرده …
به خودش قسم که یه دونست …
آره دیشب …
ولی امروز …
میدونم که قبول میشه …
رضا رو میگم …
رفیقمون ارشد بخونه …
ما هم حال می کنیم …
فک کنم یه دو ، سه ساعت دیگه کنکور تموم شه …
داش رضا …
خسته نباشی رفیق …
……….
……………………
پ.ن : بهار …. بالایی و پائینی نداره …
وقتی که میبینی پدر داره هر روز پیر تر میشه …
وقتی چین و چورک صورت مادر هر روز بیشتر میشه …
اون وقت تو هم…
مثل من …
میشی …
…!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *