زندگی

بتازون …
هر چقدر دلت می خواد …
تا جایی که میتونی بتازون …
تو این جاده بلاخره یه جایی افسار پاره میشه …
اون وقت ببین چه جوری میتازونمت …
هر چقدر ضربه های تو محکمتر بود ، قدرت من بیشتر شد …
پس بتازون …
با تمام قدرت و بی رحمیت …
بتازون که دیگه آخراشه …
بتازون ……
………………………
……..
…………

 

4 thoughts on “زندگی

  • سپتامبر 22, 2007 at 9:57 ق.ظ
    Permalink

    بتازون
    بتازون
    یه پشه نیشت بزنه افتادی بدبخت
    سستیییییییییییییی

    Reply
  • سپتامبر 22, 2007 at 11:29 ق.ظ
    Permalink

    راست می گی!!!
    فعلا که داریم تاخته می شیم یعنی من!!! اما بالاخره نوبت به من هم می رسه!!!
    حالشو بیا بگیریم!!!!!!
    D:!

    Reply
  • سپتامبر 23, 2007 at 12:30 ب.ظ
    Permalink

    سلام مهندس سهيل ماهزاده!
    خوبي داداشي؟
    الكي الكي ديگه داري مهندس مي شي ها!(چشمك!)
    ……….
    ميگم! داشتم فكر ميكردم سايت تو هم مثل بلاگ من ديگه كاملاً تبديل شده به دلكده!
    از تعداد كامنتهامون معلومه ديگه.
    وي خداييش اينطوري كيف مي ده. نمي ده؟
    اينكه مجبور نباشي واسه خوشايند اين و اون هفته اي 2-3بار سر يه ساعت مشخص آپ كني و تازه فقط مطلبي بنويسي كه به مذاق آدما خوش مياد!
    ………..
    بگذريم!
    راستي! پس كي نوبت ما مي شه كه بتازونيمش؟!
    ………………..
    …..
    ..

    Reply
  • سپتامبر 24, 2007 at 6:14 ب.ظ
    Permalink

    بهار جونی اینجا از اولش هم برای من دلکده بوده و هست …
    و خداییش هم اینجوری حالش بیشتره …
    خودم و خودت میدونیم که چه کیفی میده اینجوری …
    خیلی ماهی آبجی ..

    Reply

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *