با یه ریتم شیش و هشت …
…..
دلمو شیکوندی …
(همه با هم) : ……….برو حالشو ببر …
با من نموندی …
…………………………برو حالشو ببر …
تو منو فروختی …
………………………..برو حالشو ببر …
با من نساختی …
………………………..برو حالشو ببر …
…….
بهله خواهر من …
چیه …!؟
به خودت شک داری تا میگم برو حالشو ببر ،برق از چشات میپره …؟!
اصن ما رو چه به این کارا …!
این حرکتا چیه …!!
آخر احساساتمون همون قلبه بود که یه روزی رو بالشت کشیدیم و بهدشم کردیمش شبیه سیب …
آرزومون همون هویچ دادن درخت گیلاس تو حیاطه …
بی خیالی طی کن داداچ …
…………………..برو حالشو ببر …
….
……………….
heeeey khodaa!!! mamanon keneveshti……eykash mishod bikhiyali tey kard…..man ke balad niistam! age baladi yadam bede….bi khiyali tey kon!…
______________
سهیل: من که کاری نکردم…خواهش میکنم …راستشو بخوای واقعا نمیشه …خیلی سخته..خیلی خیلی
این کامنت شما چهار بار فرستاده شده بود که با اجازه شما یکیشون رو گذاشتم
وای این آهنگه ها منو واقعا کشته….وقتی میذاشتم و چینی ها میشنیدن کلی قر تو کمرشون خشک می شد!!!
هی خودشونو در حالات مختلف که واقعا کسی نمی خواد ببینه! تکون می دادن!!!
شعرهای پناهی اصلا یک آرامش لطیفی داره…می دونی وقتی می خونی حس نمی کنی داره دعوا می کنه یا داد می زنه. داره با آرامش حرف می زنه، هنوز صداش تو گوشمه!!!
سلام عليكم
اينا كه گفتي همش باهم يعني چي؟؟!!؟؟!! مي شه فقط از قيصر امين پور بگم كه ماجراش داغه؟ بگم كه ….
هيچي نمي گم تا نگاه مي كني وقت رفتن است مگه نه؟؟؟
شاد باشي از ظهور مولا
يا علي
______________________
سهیل: تشکر .. والا کامنت شما هر دوتاش ثبت شده بود 😀
سلام سهيل خوب من!
با خوندن مطلبت ناخودآگاه آرزو كردم كسي وارد زندگيت بشه كه قدر «آخر احساساتت» رو بدونه.
كسي كه هيچ وقت ناچارت نكنه اون قلب پاك و مهربون رو بكنيش شبيه سيب!!
……….
براي خواهرت دعا كن كه خيلي محتاج دعاتم.
خدا هميشه به همراهت عزيز بهار.
سلام
اول اینکه از بابت کانت قبلی اینهمه ذوق زده شدین چرا؟
به ماری نیومده یه بارم که شده پرگویی کنه؟؟!!!
حالا این هشت در چار و شیش و هشت و اینا چیه؟؟؟
قرار بود بری جنوب.
نکنه سوغات اونجاست؟ 🙂
اینا رو بی خیال … برو حالشو ببر که عشق واقعی در راهه. منتظرش باش تا دریافتش کنی
sahlam dah dashi
man ke be andazeye kafi daram halesho mibaram:d