ترس چیز بدیه…
میدونی ترس خیلی چیز بدیه…
ولی خب من نمیترسم …
من از هیچچی نمیترسم…
من نمیترسم…
من گریه نمیکنم…
من از ترس گریه نمیکنم…
من دلم برات تنگ شده که گریه میکنم…
و از این میترسم که ….
که یه روزی دلم از این تنگتر بشه و نتونم گریه کنم…
….
…………..
…
پ.ن : …؟!
Month: می 2009
ای روزگار
هه …
کارمون به کجا رسید …
یارو …
فقط …
با 50 هزار تومن …
هویتش ، اعتقادش ، باورش ، وطنش رو …
فروخت …
هه …
……..
……………….
…..
می دونم زمین صافه
یه روزی من و تو میریم رای میدیم تا یکی رو انتخاب کنیم …
یه روزی هم ،من و تو میریم رای میدیم تا یکی دیگه انتخاب نشه …
من من و تو کاملا تو سرنوشتمون نقش داریم …
باور کن رفیق…
اصن هم یه لحظه فک نخواهیم کرد که شاید انتخاباتی در کار نباشه و همه چی انتصابات باشه …
مگه نه رفیق ….؟!
….
…………
…..
Honey
نمیدونم …
چون عزیزی دوست دارم …
یا …
چون دوست دارم عزیزی …?!
….
…………..
….
بناگوش
اونا که منو می خوان …
نمیدن فرصت به من …
شبا رو ول کن دیگه…
صبح به صبح …
بعد از خواب …
سه بار پشت سر هم میگی:
… اونا که منو می خوان …
… نمیدن فرصت به من …
بعد دستو صورتت رو میشوری و لبخند میزنی به آدمای دور و برت …
خیلی شیک و قشنگ …
و شروع می کنی یه روز جدید …
یه روز جدید با طعم کله پاچه ….
اونم فقط از شاخ طلا …
…..
………………
…. سهیل .
دیشب
دیشب …
کم اورد …
زد تو سرش …
بعدش رفت …
…..
…….
دیشب کم اورده بود …
خسته بود …
رنگش پریده بود …
زد تو سرش …
بعدش رفت …
…..
………
دیشب ناراحت بود …
دیشب غمگین بود …
فشار زیادی رو شونه هاش بود …
نگران مادرش بود …
کسی درکش نمی کرد …
دستش خالی بود …
احساس تنهایی می کرد …
مشکلات زیادی داشت …
صبر و تحملش یه لحظه تموم شد …
کم اورد …
زد تو سرش …
بعدش رفت …
………
……………….
……
Cart
بعد اون جریان …
دست دخترک رو گرفتم و کشیدم و کشیدم…
یه کم مونده بود به مقصد یا شایدم مقصود …
حوصلهش سر رفت و بیتابی کرد…
نمی دونم …
شاید هم خواب یه ماهی دیده بود ….
…….
چرخ گاری در رفت ….
اسب رم کرد ….
گاریچی سیگار دیگری کشید…
و دخترک رفت که رفت….
……
ما ماندیم و اندازه بیست و چند سال دیگر صبح بهخیر …
که هر روز سهم همسایهها را ازش میپردازیم و با لبخند …
طلوع خورشید را در امتداد بزرگراه تماشا میکنیم ….
…
……………
………..
Hypnotic
به همه نشونی تو رو دادم…
اما …
باز تو گم میشی …
با این که شبای من بخیر نمیشه …
با این که منو به گم شدن تو خواب متهم میکنی …
اما باز تو گم میشی …
تو شلوغی شهر …
تو صدای بوق و دود و گاز ماشین …
تو نگاه گرم من …
…..
…………
بدیش میدونی چیه …؟
این که تو بلدی برگردی و ….
من مطمئن نیستم که پیدات کنم …
…..
……………
….. سهیل .
یه هویی
بعضی وقتا یه هویی بزرگ میشم ….
.
.
.
.
مثه خودت …
میزنه به سرم …
.
.
.
.
می خوام بیام تو رو ببرم …
………..
……
….. سهیل.
قسمت
دیروز احساس کردم دیگه امیدی نداره …
تو نگاهش یه دنیا حرف بود …
…………
راستش رفیق …
برای کشتن یه پرنده فقط کافیه بالهاشو بچینی …
………
آخ سهیل…
سهیل چقدر سخته دیدن یه آدم که دیگه هیچ امیدی نداره …
……
………..
……..