خب تقصیر من چیه ….؟
وفا ندیدیم که وفا کنیم …
اصن کیه که قدر عاشقی بدونه …!؟
من با خیلیا عاشقیت داشتم و خیلیا هم عاشقم شدن ….
با دختر زینت خانوم که به خاطرش کلی گچ از مدرسه کش می رفتم …
با خانوم صد و هیجده که همیشه بهم می گفت جانم، با اینکه هیچ وقت منو ندیده بود …
با عروسک مو قرمزه گلناز که همیشه بهم می گفت آی لاو یو …
با ممد قاسمی که چند بار به خاطر من کتک خورد از باباش …
با باه باییم که یه روز به من گفت : جز من کسی رو دوست نداره …
و با خیلی های دیگه …
ولی چه فایده …
آخرش کسی نفهمید ما رو …
همشون رفتن که رفتن …
می دونی ….این روزا که میشه آدم دلش هی می گیره ….
خب مگه ما آدم نیستیم…. دل نداریم …
ما هم ولنتاین دوس داریم دیگه…
عروسک و قلب و شوکولات دوس داریم …
اما باه بایی میگه این سوسول بازیا بهم نمیاد …
من که دیدیم چند بار خودش یواشکی کادو خریده و کادو هم گرفته …
به ما که میرسه بده … زشته … سوسول بازیه …
نمی دونم ….
شاید اونم فهمیده کسی به ما وفا نکرده …
ای بابا …
امسال ولنتاینش هم بدون قلب و عروسک و شوکولات می گذره …
بهله ….
بی خیال رفیق …
اصن ولنتاین خره …
مگه نه …؟
………..
…………………………………
…………. سهیل .