یه غروب پاییزی نوامبر 5, 2010mahzadeh آخه عزیز من … وقتی هر دومون یه طرف باشیم … دیگه بهش حصار نمی گن که … …. ………………. …… سهیل.
بهارنوامبر 7, 2010 at 6:05 ب.ظPermalink راستي حصار همون ديواره سهيل؟! اگه نه، كه ميشه خرابش كرد و از روش گذشت… نميشه؟! Reply
بهارنوامبر 7, 2010 at 6:07 ب.ظPermalink فداي همون يه تار موت كه به صدتا دنيا نمي ديم داداش كوچولو! :love: برقرار باشي و سبز! :y: Reply
بهارنوامبر 10, 2010 at 10:26 ب.ظPermalink سهيل؟! غيبتهات داره زياد مي شه ها!! كجايي مهندس؟! بابا يه كم هم بذار اين پروژه ها از دستت آسايش داشته باشن!! 😆 ……….. شاد باشي داداشي هر جا هستي! 😀 Reply
mahzadehPost authorنوامبر 11, 2010 at 1:29 ق.ظPermalink من فدای مهربونیای بهار با معرفتم بشم …. من در خدمت شما هستم … یه کم کارام بیشتر شده فقط…. :a: 😀 := Reply
بیدمجنوننوامبر 13, 2010 at 12:38 ق.ظPermalink یاد همه ی با تو بودنها به خیر گرچه مارو حذف کردی از دلت…. Reply
راست مي گه خب!!
اما……
چرا حصار؟!
راستي حصار همون ديواره سهيل؟!
اگه نه، كه ميشه خرابش كرد و از روش گذشت… نميشه؟!
فداي همون يه تار موت كه به صدتا دنيا نمي ديم داداش كوچولو! :love:
برقرار باشي و سبز! :y:
سهيل؟!
غيبتهات داره زياد مي شه ها!!
كجايي مهندس؟!
بابا يه كم هم بذار اين پروژه ها از دستت آسايش داشته باشن!! 😆
………..
شاد باشي داداشي هر جا هستي! 😀
من فدای مهربونیای بهار با معرفتم بشم ….
من در خدمت شما هستم … یه کم کارام بیشتر شده فقط…. :a: 😀 :=
یاد همه ی با تو بودنها به خیر
گرچه مارو حذف کردی از دلت….