برفایی که از چند روز پیش رو زمین مونده بود …
حالا یخ زدن و بیشتر شبیه یه تیکه سنگ شدن تا برف …
ها میکنم…
و بخار دهنم رو نگاه میکنم …
تو این سرما زود محو میشن …
دوباره ها میکنم …
و دوباره بخار و دوباره محو شدن …
…….!
هم سایه …
از کنارم رد میشه…
من هم…….
رد میشم…بی تفاوت ….بدون هیچ حسی ….مثه برفی که مثه سنگ سخت شده …
بهنام…
میگه سهیل چقدر این شالگردنت قشنگه…
هه …!!
آره …
راست میگه …
خیلی قشنگه…
لبخند میزنم بهش …
و…
دوباره ها میکنم…و دوباره ….
……………..
…………………………………………….سهیل.
…….
پ.ن:….!
اگر دورم از دیدارت…
دلیلش فراموشی نیست…
………………………………………………..
جااان؟!
با مني داداشي؟! 😀 :>
سلام. خوبی داداشی؟خوش به حال شما بازم برف یخ زده دیدین ما که همونم ندیدیم امسال. اصلا انگار خدا با اصفهانیا قهره… گرفته ای؟نمیدونم چرا به هر وبی سر میزنم حال صاحبش گرفته :R :y: آپم خوشحال میشم بیای. :y:
خودتم كه ميگي رها جان! اصفهانه ديگه!!!
موقع تقسيم نعمت، خدا اينطوري تلافي شو سرمون در مياره!!! 😀 :U
همون یخ زدش هم نعمته….
خیلی ها مثل همین خانم (رها) یخ زدش رو هم ندارند.
راستی شال گردنت مبارک باشه.. 😀 😀 😀
همون یخ زدش هم نعمته….
خیلی ها مثل همین خانم (رها) یخ زدش رو هم ندیدند.
راستی شال گردنت مبارک باشه.. 😀 😀 😀
شرمنده دوتا شد نمی یونم چرا؟؟؟؟؟؟؟
عيب نداره زارميخ جان!
كار از محكم كاري عيب نمي كنه آبجي!! 😉
ديدي قول داده بودم خودم كامنتهات رو جواب بدم، بهش عمل كردم سهيل؟!
احوال داداشي من چطوره؟!
مي دوني با خوندن پستت ياد كي افتادم؟!
يه زماني كه خيلي نزديك بود و من هرگز در تمام سالهاي زندگيم نظيرش رو نديده بودم… وقتي مردم ديگه نسبت به هم بي تفاوت نبودند…
وقتي درهاي خونه هاشون باز شد به روي هم…
وقتي دستهاشون رو زنجير كردند و سينه هاي مهربونشون سپر شد براي ديگري…
يادش بخير!
دور نبود خيلي….
كاش هرگز به هم بي تفاوت نباشيم ديگه……
كاش!
یادش بخیر بهار…
…………..
ببخش کم پیدام…..
تو فقط باش سهيلم!… حتي كم پيدا!
مي دونم اين مدت فشار روحي زيادي رو تحمل كرده اي…
اما توكلت كه مثل هميشه به خدا باشه، اينم ميگذره….
برات دعا مي كنم برادر عزيزم.