این خونه خالی و …
من و خدا و چند پیک عرق
نم نم بارون
پنجره اتاق رو باز میکنم
دراز میکشم رو تخت
چشمام رو می بندم
و منتظر طعمی آشنا هستم …شاید آلبالویی…
ولی
ولی
ولی لعنت به این جای خالیت
این خونه خالی و …
من و خدا و چند پیک عرق
نم نم بارون
پنجره اتاق رو باز میکنم
دراز میکشم رو تخت
چشمام رو می بندم
و منتظر طعمی آشنا هستم …شاید آلبالویی…
ولی
ولی
ولی لعنت به این جای خالیت