یه کوچه رو انتخاب کنم
کل خونه های اون کوچه رو بخرم
بکوبم
بسازمش یه تیکه
اسم کوچه رو هم بذارم سولتنگ…!
یه کوچه و یه خونه
پلاک 1
و من باشم و خودت و خدامون
Month: جولای 2015
نصف شبی رفته تخمه اورده
ذغال گذاشته
چایی و نبات و هندونه هم اورده
بعد خیلی ریلکس از خواب بیدارمون کرده که پاشو قلیون رو بچاق ، کام نمیده
هیچی دیگه
الان دارم تو بالکن ساعت 2 شب ذغال گردون می چرخونم ….
هلو + نعنا
🙂
با خوشحالی میگم : مامان بزرگگگگ بالاخره رفتم حلقه خریدم
🙂
یه عالمه خوشحال شد و کلی دعا کرد که الهی خوشبخت بشی نوه ی گلم و این صوبتا و حالا این عروس خانم خوشگل کی هست و چی هست و کجاست…
مامانم از اون طرف میگه :
خوشبخت چیه مامان … حلقه ش رو میذاره زیرش و میشینه روش تا فشار نیاد به قسمت مورد نظرش
بعد حلقه م رو از زیرم میارم بیرون و همه می خندن و دلشون باز میشه و کیف می کنن و آقا اصن یه اوضاعی میشه و کلی عکس مکس می گیرن باهاش و ذوق میکنن یه وضعی
آره دیگه
یه همچین خانواده ی شادی هستیم ما به غورعان
خدایا این خوشیا رو ازمون نگیر
عید اونایی که گرفتن مبارک
اونایی هم که خوردن هم عیدشون مبارک
تموم شد
دیگه راحت میریم دوتا هایدا پر سس می گیریم عمله خفه کن
وسط چمنای پارک می شینیم
چشم تو چشم
با هر گازی که میزنیم ، هی از عشق لبریز میشیم و دوباره گاز بعدی و باز لبریز عشق
سک و صورتمون پر سس مس بشه و دستمالم نداشته باشیم
به گند بکشیم خودمونو
تو به من بخندی و من به تو
و خدا هه لبخندمون رو ببینه و اونم حالش خوب شه و بخنده
🙂
خدا رو شکر رفیق
هنوزم میشه زندگی کرد
هموروئید آقا
دیگه نگید بواسیر
خیلی هم شیک و با کلاس
الان دیگه احساس غرور میکنم
تازه شم یه بالشت خریدم که گرده و وسطش سوراخ
مثل حلقه ست
مخصوص همین چیزاست و اصن یه حالی میده رو این میشینی …!
🙂 :دی
بیا
این بود آرمان های عمام
من الان چه جوری سرمو تو جامعه بلند کنم
اصن چی بگم پس فردا به این سپهر پدسگ
اگه پس فردا از این درد یه چیزیم بشه
خانواده م چه گناهی کردن آخه … آبروشون میره خب .. بگن بچمون از نشیمنگاه تلف شد ..؟!
با چه رویی برم دکتر
با چه رویی معاینه بشم
سخته خب … بفهمممممممم
چرا کسی درک نمیکنه
همه میخندن و میگن حقته 🙁
اصن از همین بلندی دعا میکنم همتون بواسیر بگیرید
🙁
توافق هسته ای
ایول
تموم شد
تحریم محریم تموم شد
استخرای مختلط رو بگوووو
ای جوووون
امشب رو از دست ندید
همه میریزن بیرون
یادتون نره ها .. بریزید بیرون
کسی توش نریزه ها
قربوس بشمتون
میگن امروز تا آخر شب هم که شده
میکنن…!
البته هیچ جذابیتی نداره
یه توافق و تمام
زندگی باز هم همون جوری پیش میره که قبلش می رفت
مردم عادت دارن به “کردن ها”
یه عمریه اینا دارن می کنن و این یکی هم مثل بقیه
فقط شاید یه کم دردش کمتر باشه
یک بار فقط
اگر یک بار فقط طرفای شهرستان جاسک و منطقه بشاگرد رفته باشیم
فقط یک بار مردم و زن و بچه هایی که اونجا زندگی میکنن رو دیده باشیم
هیچ وقت آخرین جمعه ماه رمضون
برای حمایت و همبستگی مردم مظلوم کشور دیگه ای
راهپیمایی نمی کردیم …