بعضی وقتا هم دلم میخواست سیما بودم
شوهرم آقا رضا
کارمند یه شرکت دولتی و حقوق بگیر
مرتیکه از صبح میره تا عصر سر کار
اصلنم درک نمیکنه یه زن چه نیازایی داره
والا من روم نمیشه با پراید برم باشگاه و خرید و آرایشگاه.
الان فصل خرید تو استانبوله
حالیش نیست که … نفهم
با کلی دعوا و داد و بیدادی که کردم قرار شد وام بگیره تا بتونم با خواهرم اینا برم استانبول.