دلم برای برای ماهیا سوخت

چه مظلومانه داشتن تو روغن سرخ میشدن

بی چاره ها با اون چشماشون داشتن حرف میزدن انگار

خب چرا کله ش رو نمیکنن و بعد سرخش کنن ..؟

اینجوری نامردیه خب

با خدا قرار گذاشتیم تو جهنم خواستن منو تو روغن سرخ کنن قبلش کله مو بکنن

اینجوری دل فرشته مرشته ها و حوری موریا برای مظلومیتم نمیسوزه دیگه.

گناه دارن حیوونیا

🙁

این خوب میشه نوبت اون یکی میشه

اون یکی رو میبریم و خوبش میکنیم ، دوباره این یه چیزیش میشه

دوباره این خب خوب میشه و تا میایم نفسی تازه کنیم

دوباره اون یکی یه هویی غافلگیر میکنه و …

و این چرخه و دایره ایست که سالهاست میچرخه و ما در این دایره سوراخ زیر سوزن پرگارشیم

دقیقا به همین شدت

خلاصه

خدارو شکر

باید برم یه گلدون بخرم بذارم تو ماشین

لازم میشه…

به همین برکت

چه ترافیکیییییییییییییییییییه

من ساعت 12 شبم نمیرسم خونه خب

اصن بخوره تو سرم … نمیخوام برسم

تو ماشین دمبه مبه یا چه میدونم شیشه نوشابه ای چیزی هم ندارم خب

🙁

اونایی که تو این شرایط گیر کردن فقط میفهمن چی میگم

خب لامصبا پوتین اومده که اومده

به … سپهرم که اومده

باز کنید خب

زندگیش شده همش حاشیه

حرف و حدیث

و همین روزاس که سکته کنه و …

…..

یه ساعت داره گله میکنه از در و دیوار

فقط نگاهش میکنم و تا حرفاش تموم شه و شاید سبک شه

که سبکم نمیشه