معمولا شبا قبل خواب عادت دارم خیال بافی کنم برای خودم و با همون فکر و خیال و رویا متوجه نشم کی خوابم برده
چند وقته قبل خواب هی خودم رو تو فرودگاه میبینم که دست عیال رو گرفتم و داریم با چشم گریون از خانواده جدا میشیم و میریم از ایران…
هی تو گوشم این آهنگ امیرعلی بهادری می پیچه “من از این شهر میرم…”
اوووووم
کارت پرواز و پاسپورت و مهر ویزا تو دستمون و به طرف گیت خروجی میریم
“شهری که ستاره هاش خاموشه”
…..
شب بخیر