خودشناسی

مثلا من یه هو علاقه پیدا میکنم به یه آهنگ ترکی

یا دلم می خواد یه همبرگر پر از پنیر باشم

یا نه

مثلا دلم میخواد دوغو با نی بخورم تو یه لیوان پر از یخ

یا دلم تنگ شه برای ممد نشاطی 

اصن دلم میخواد برم مو بکارم و ریشامو بزنم و یه گوشمو هم سوراخ کنم برای گوشواره و اسممو هم بذارم منیژه یا شایدم فرشته 

-میگه طرف یه جوری گوشمو سوراخ کرد که اصن نفهمیدم دردش رو…

یا شاید برگشتم کانادا برم دامپزشکی بخونم‌ تا چشمای امثال عودی رو درمان کنم

نمیدونم شایدم دلم میخواد یه دوسیب نعنا بچوقم و بی خیال باشگاه و زندگی بشینم یه گوشه و دود کنم و اصن تخ/:مم نباشه نفتکش و موشک و تحریم و دلار و نرخ بالای طلاق و دزدی و خیانت و سرقفلی مغازه ها که خالی نکردن هنوز

اوووووم

آهان فهمیدم

اصن دلم میخواد اسمم مراد باشه

تو استانبول بعد از ایستگاه اوسمان بیک‌ یه هتل داشته باشم به اسم درپیت سوییت و برای خودم کاسبی کنم ‌و یه روز عمام و عیالشون بیان یه هفته اونجا بمونن و‌ …

البته ایندفعه بدون خواهر زن  ؛)

عالیه

آره همینو میخوام الان.

چشمک میزد هنوزم

لبو لبوست 

اینکه تو تابستون لبو بخوری یا زمستون برای خیلی ها شاید بی معنی باشه

یه عده از اصن مهم نیست موقعیت براشون و مهم خوردنشه و طعم و مزه ش

ولی من دلم…

اواخر دی ماه 

ساعت ۱۱:۳۴ شب

چراغ راهنمایی چشمک زن تقاطع بلوار فرحزادی و بلوار دریا

برفای آب نشده و یخ زده گوشه پیاده رو

یه لبو فروش که بخار لبوهای داغش از روی چرخش از دور پیداست

و هر از چند گاهی صدای ویراژ ماشین های لوکس و لاکچری 

پیاده ، دست تو جیب ، زیپ کاپشن تا زیر گلو بسته

…..میخواد.

”داداش یه دونه لبو برام میذاری “

و داغ داغ لبوی شیرینی که مطمئنی پر از رنگ‌ و شیرین کننده ست رو میخوری و بخارش از دهنت میره بالا 

میره بالا لبو هایی که با چنگال به طرف دهنت نزدیک میشه و تو چمشت روی چراغ چشمک زنی هستش که سالهاست همینجا چشمک میزنه به همه ولی هیچ کس جوابی بهش نداده و تو اون سرما هنوزم امیدوارانه چشمک میزنه.

چقدر شیرینه و چقدر خوشمزه ست

“داداش دمت گرم”

“چقدر شد؟؟؟”

زندگی حق همه ست

بعضی وقتا تردید داری

رو به روت دریایی طوفانی ست

اما باز باید دل به دریا زد و رفت

…. 

پنگوئن بودم من 

پشت سرم شاید یه زندگی راحت و بی دردسر بود

از راه پیش رو خبری نداشتم

این وسط چقدر سخت بود تصمیم گیری 

یک قدم رو به جلو و یه نگاه به عقب 

تنها بودم و جوون و کم تجربه

باز یک قدم رو به جلو و یه نگاه به عقب

موج میزد و من نزدیک تر میشدم به دریایی پر از موج های بلند 

تنها بودم

آسمون ابری بود اون روز

پنگوئن بودم من

بعد از آخرین نگاه

دل به دریا زدم و …

رفتم.

هندوانه یا هندونه؟؟

هر برگشتی یه رفتن هم داره

این‌ جوری شاید بهتر باشه 

میگن سگه تا ناتوانه مهربانه و…

این آخریا حتی مترسک هم با کلاغ ها همدست شده بود و همگی باهم مزرعه رو غارت میکردن

میگه سهیل خواب دیدم به یه دختره گفتی خیلی زیبایی واقعا و‌کلی باهات دعوا کردم و‌ همش گریه میکردم 

واقعا میدونه من چقدر دوستش دارم؟!؟

هعی رفقا هر وقت خواستید رنگ عوض کنید، بکنید، ولی لااقل هویت خودتون رو یادتون نره

هندوانه آناناسی هم هیچ فرقی با هندونه قرمز نداره ، فقط رنگش زرده و مزه ش همونی هست که باید باشه و هویتش رو عوض نکرده

اینجوری شاید بهتر‌ باشه

من اینور باشم و بقیه هم هر وری بودن به همون ور../

کوه

خیلی زیباست 

خیلی با شکوهه

شگفت انگیزه

کوه

اما وقتی رو دوشت باشه

فقط دیگه سنگینه و بس

اینقدر که دلت هیچی و هیچ چیزی نمیخواد 

ببین رفیق

امان از روزی که کوه های روی دوشت زیاد بشن و …

و….

بعضی وقتا هرچقدر هم خودت بخوای

این روزگاره که نمیذاره

زورت بهش نمیرسه و خسته میشی

اما نباید جا زد…

باس زد کنار و یه استراحتی کرد و نفس گرفت و د‌وباره گازش رو گرفت و رفت

مطمئن باش به مقصد میرسی 

همه چی‌ درست میشه

۱۶ فروردین

حس خاصی نیست یا شاید این خاصیت عمام بودنه که در لحظه های حساس حس مس نداشته باشن

ولی خب فعلن که حس خاصی نیست جز بالا رفتن سن و همچنان عادم نشدنمون 

عید تموم شد و بی شک عید مبارکی که نبود

ولی امروز تولد عمام امته و مطمئن هستم این دیگه مبارکه و نمیشه ازش به راحتی رد شد

از همین بلندی تولدم رو به امتم و همه عزیزان و خانواده و عیال میال و دوست و دشمن و آشنا و غریبه تبریک میگم

ایشالله امسال به همه آرزوهام برسم و تموم‌ بشم و برم و همه راحت شن از دستم

والا به غورآن

چیه این عمام که همش شده ناله ماله

دعا کنید همگی به آرزوهام برسم پس

جونننننن

قربوس بشمتون 

تولدم مبارک

۱۳۹۸/۱/۱۶