به احتمال زیاد
من و خداهه
چند ساعت دیگه
دوتایی میزنیم به جاده و میریم دنبالیه هوای تازه
به احتمال زیاد
من و خداهه
چند ساعت دیگه
دوتایی میزنیم به جاده و میریم دنبالیه هوای تازه
خورشت بادمجون با دوغم آرزوست
اووووم….
و یکی از مشخصه های خدا بودن هم اینه که
دهن رو خوب بتونی سرویس کنی
…..
سهیل عزیزم …
تو برام بخند
همین .
من رو تختخواب
خداهه در حال نهار درست کردن
لوسی پایین تخت داره پاهاشو که از سر شیطونی یه کم زخم شده رو لیس میزنه
ابی داره میخونه :” پونه می ریخت تو دامنش تا مادرش چادر کنه…..”
گوشیم از دسترس خارج
عیال با کابل گوشیش ور میره و هعی میگه چرا شارژ نمیکنه و من باید برم دوباره معجزه ای بکنم تا شارژ بشه و …
اووووووم
همین الان یه هویی…
:*
یکی میگه پسته بخور خون سازه
اون یکی میگه جیگر بخور جون میگیری
هرکی یه چیزی میگه
اما فقط من میدونم و تو
پشمک خونم اومده پایین :))
بقیه چیزا دیگه بهونه ست
چیه خب
مشکلی نیست
عقب و جلو هم نداره
بنویسید عمام ها هم پریود میشوند….
اطرافیانم دقیقا مثل قرص و دارو می مونن برام
خواب آور
آرام بخش
ویتامین و انرژی زا
مسکن
سیالیس یا همون ویا….گرا
شیاف…(قبلنا اشاره کرده بودم به این گروه)
یه عده هم ملین
مخصوصا الان که ملین لازم شدم شدید مدید
خلاصه از همین بلندی ممنونم از این همه خاصیت های درمانیتون عزیزانم
میام خونه
نزدیکای ۴ صبحه
خسته ام …خداهه هم
واقعا این خونه و جای خالیت
چقدر بزرگه …!!
شب بخیر
عصر عاشورا
بعد از چند ساعت شور و سر و صدا و دسته و هیئت و …
یه هو سکوت ..
جو و اتمسفر سنگین و دلگیر میشه
شاید دلگیریش به خاطر همین یه هو تموم شدن سر و صدا و شور و هیجان باشه
یا شایدم هر چیز دیگه ای
دلیلش اصلن برام مهم نیست
دلم تاب موندن نداره الان
من و خدا و جای خالیت
میزنیم بیرون …
میریم ….
عصر عاشورا …
بی هدف تا هرجا که شد .
کو..ن لق کار و نون دراوردن
حسش نیست
بی جونم
با خداهه میریم رو مود اِیر پِلِین
رو همین تختخواب میافتیم به یاد همه بی خوابیامون تا هرجا شد میخوابیم