داریم بعد از مدتها به اجبار دستی به سر و روی سایت میکشیم.
توفیق اجباری
شایدم به زور
نمیدونم رفیق….
بی خیال نفس بکش
Mahzadeh.com هیجده ساله شد….
فک کن
داریم بعد از مدتها به اجبار دستی به سر و روی سایت میکشیم.
توفیق اجباری
شایدم به زور
نمیدونم رفیق….
بی خیال نفس بکش
Mahzadeh.com هیجده ساله شد….
فک کن
۴۰۱ هم تموم شد
قرار بود اینا ۴۰۲ رو نبینن و گویا تا ۳ ، ۴ ساعت دیگه میبینن..!
چه سال چرتی بود
چه سال تلخی بود
خسته شدیم رفیق از همهچی
زندگی نکردیم
هیچ دعایی نمیکنم جز آزادی ایران عزیزم
دعا میکنم سال جدید مردم کشورم طعم آزادی رو بچشن،بدون هیچ خرافات و تعصب های دینی و مذهبی و اخلاقی
تختخواب خدا ، دفتر خاطرات عزیزم مینویسم بمونه به یادگار
تا چند ساعت دیگه عید میشه و هیچ بویی از عید نمیاد برای من…
این عید مبارک نیست برای من و فقط سالی جدید شروع خواهد شد…
…..
……..
چیزی ازشون نمونده
به همین برکت
عید رو نمی بینن…
چهارسال بعد از امشب یاد خواهیم کرد و به یکدیگر خواهیم گفت:
“یادته آخرین جامجهانی تیم جمهوری اسلامی رو ؟
همین موقع ها بود که از آمریکا باخت و بعد از دو ، سه ماه خود جمهوری اسلامی رو به سطل آشغال پرت کردیم”
و خواهیم خندید و قهقهه مان تمام جهان را در می نوردد. و برای پیروزی تیم ملی فوتبال ایران که مال خود خودمان است به خیابانها می آییم می رقصیم و می نوشیم و می بوسیم بدون ترس از تاریکی و اشباح سیاه پوش و بدون دینداران وقیح.
و دور ایرانمان حلقه می زنیم از برج آزادی تا همه جای ایران
آره رفیق چهار سال بعد از امشب یاد خواهیم کرد.
باورتون نمیشد
این اتحاد رو تو خوابتون هم تصور نمیکردید
اینه قدرت مردم
شاید بتونید ساکت کنید موقت اما این آتش زیر خاکستر به زودی دودمانتون رو به باد خواهد داد
این همه گفتیم نترسید نترسید ما همه با هم هستیم
و شد همونی که باید میشد
الان همه با هم هستیم….
……
این سرزمین روزی آزاد خواهد شد
حالا بگیرید
ببرید
بکشید
تک تکتون رو به خاطر خواهیم سپرد
فردای روز آزادی خیلی خیلی نزدیک است…
….
وقتی هیچ کی نبود ؛ بودیم
خداهه هم بود
کلی حرف بود وقتی هیچ گوشی نبود
خداهه هم بود
سر چهارراه ، ته کوچه ، بالای درخت هویج توی حیاط ، سیگار آلبالویی کاپیتان بلک به لب ، ممد قاسمی ، مترسک خنگ مزرعه و کلاغِ هرزه ی حسود هم بودیم
خداهه هم بود
یه پیک ، دو پیک ، سه پیک ، چهار پیک ، همین جوری برو جلو تا تگری ،به فکر سلامتی همه بودیم
خداهه هم بود
….از اول بودیم همه جا.
خداهه هم بود ، بود ، بود ، بود، بود “خیلی زیاد” بود فقط
بود.
….
کافیه سرچ کنی ایران و اولین چیزی که میاد تسلیت به ایران است.
آره رفیق تسلیت هم شده عادت ما
غم و آوار بدبختی سالهاست بر سر این مردم ریخته و دفنشون کرده.
متروپل هم مثل پلاسکو
زود از یاد خواهند رفت .
۲ بار رفتم و برگشتم.
اما اینبار که وقت رفتن شد ،مطمئنم دل موندن دیگه نیست و راه برگشت هم نخواهد بود.
واقعیت تلخی شده این روزای ایران…..
خیلی تلخ.
ببین رفیق هزار بار گفتم
این دنیا جای جالبی نیست
جدی نگیر
مرغ و تخم مرغ هم گرون شد و مطمئن باش هیچی نمیشه
ما عادت داریم به عادت کردن
دور مغزم سیم خاردار کشیدم
چند وقته
عالیه
بعضی وقتا خاردار بودن لازمه
🙂