اون موقع ها…

کلی دعا و نذر و راز و نیاز میکردم که درخت گیلاس حیاط خونمون هویج بده

“هیچ وقت نداد”

بعدا فهمیدم که وقتی درخته ریشه ش گیلاسه نباید ازش انتظار هویج داشت .

دقیقا در مورد آدما هم همین موضوع صدق میکنه

از اونی که ریشه ش بادمجونه نباید انتظار توت فرنگی داشت .

خیلی خوش شانس باشی فوقش خیار بده.

که اونم هیچ وقت

“بعید بدونم بده”

رمبو شده عین ماشین آقای آلوده

فک کن خودمم روم نمیشه سوارش بشم

نه اینکه زیر درخت بوده و مورد عنایت پرنده مرنده ها قرار گرفته

از اونورم 1 ماهی هست نبردمش کارواش

شانس که نداریم و هرچی بارندگی مارندگیه وابسته به تمیز بودنه ماشین ماست

ولی اینجوریم خوبه … هیشکی طرفم نمیاد و با حاشیه امنیت رانندگی میکنم

الهی قربون رمبوی ایدزیم بشم

خسته شدم عاقا….

جنگولک بازی در میاره پلکم

همینجوری داره میپره برای خودش

نمیدونم والا

حالا اصن که چی ..؟

بیام اینجا بگم میپره پلکم که چی بشه …؟

الان مثلا من خیلی خفنم یا الان من چقدر با کلاسم و یا چقدر من خوب و بی درد و غصه ام و این صوبتا ..؟

چی میشه آخرش..؟

مشکل مملکت حل میشه..؟

فیتیله ای ها بخشیده میشن …؟

ملت از گاگولیسمی و 25 میلیون تومن وام خودرو خارج میشن ..؟

چی بگم آخه….

الان پلیس فتا پلیسیه که هواسش به همه چی هست ..؟

خب لامصب یه چی بگو

چرا پلکم اینقدر پرش داره ..؟

شهرک غرب

بیمارستان آتیه

طبقه چهارم بخش زنان و زایمان

اووووم

هیچی … چیز خاصی نیست

فقط تو این 2 ، 3 روز خیلی بیشتر از اینکه زایمان و به دنیا اومدن باشه اینجا…

سرطان رحم بود و بس

اونم تو سن کم و جوون

یه کم جدی گرفته نمیشه انگار

همین

ایمیل سفارتش اومد امروز

ویزاش آماده ست

و فقط مونده بلیط بگیره و بره برای همیشه

داشتم روزی رو تجسم میکردم که ایمیل منم بیاد و بریم با هم …

میدونم زیاد طول نمیکشه

یه روزی یه پست با دوکلمه تو همین تختخواب خواهم نوشت …

عمام رفت.

🙂