میگم
چه جوری میشه یه آدم یادش بره
که با چی خوشحال میشده…؟؟
هعی رفیق
جدی من یادم رفته.
اوووووم.نمیدونم
تو فعلن بیگ کلشو …
میگم
چه جوری میشه یه آدم یادش بره
که با چی خوشحال میشده…؟؟
هعی رفیق
جدی من یادم رفته.
اوووووم.نمیدونم
تو فعلن بیگ کلشو …
خب چرا ناراحت میشی…
سرش
ابتداش
اولش
نوکش
کله ش …
فرقی نداره باهم و همشون یه معنی میده
اصن روایت داریم که میگه :
-زندگی آی زندگی…کله ش به این گندِگی
باور کن
به همین برکت
به اینایی که میگن ما تهش رو دیدیم
میخواستم بگم از همینجا با صدای بلند که داش من تو سرشم ندیدی…
بیا اول سرش رو ببین بعد بگو تهش رو دیدم.
همین جوری الکی نیس که
کلی راه باید بری و سختی بکشی
من خودم با اینهمه تجربه و کمالات هنوز سرش رو درست حسابی ندیدم…
نمیدونم اونوقت چه جوری یه عده از تهش تعریف میکنن…
به همین برکت و تیزی….
شاه و شاهزاده دقیقا همون امام و امام زادَن…
ببین منو
تهش هیچی نیستا….
حالا اعتقاد خودته و قابل احترام و اصن هرچیمیگی درسته ولی برای خودت
رفیق به زور که نمیتونی بکنیش تو هرجایی که دلت میخواد
اگه قرار باشه اتفاقی رخ بده یا برگی از تاریخ رقم بخوره به دست همین مردم رقم میخوره..شک نکن.
پهلوی مهلوی کیلو چنده….
تو پیاده رویت رو ادامه بده که جا نمونی از قافله….
…..
یه جایی هست تو دنیا
که طرح های نیمه کاره عمرانی و مشکلات مهم اقتصادی و سیاسی و اجتماعی کشورشون رو ول کردن
چسبیدن به موی زنان و دخترانشون
تا خدایی نکرده دین و اعتقاد کسی شل نشه و آخرتش به خطر نیوفته
آره…
یه کشور هست با مسئولین دلسوز و فداکار و پاکدل که چیزی جز خوردن غم مردم ندارن
غم های درشت
غم های دراز
غم های کلفت
…… بخور نوش جان
باد بزن باد بزن
محکم تر
خاموش نشه ها، تا من سیخ کنم
بزن بزن
اوووووم آفرین
جوووون چه کبابی
محکم تر
به به
دقیقا همین الان دلم از اون فالوده یزدیا میخواد
پر از یخ….
شیر حسین بود ولی من دلم میخواست شیرممد بگم بهش
اصن از همون موقع باب شد شیر ممد
خود شیرحسین هم آخراش باور کرده بود شیر ممده
خلاصه بشینم با باجناقم فالوده بزنم و یه کم درد و دل کنیم و ….
اصن یه اوضاعی
داریم بعد از مدتها به اجبار دستی به سر و روی سایت میکشیم.
توفیق اجباری
شایدم به زور
نمیدونم رفیق….
بی خیال نفس بکش
Mahzadeh.com هیجده ساله شد….
فک کن
۴۰۱ هم تموم شد
قرار بود اینا ۴۰۲ رو نبینن و گویا تا ۳ ، ۴ ساعت دیگه میبینن..!
چه سال چرتی بود
چه سال تلخی بود
خسته شدیم رفیق از همهچی
زندگی نکردیم
هیچ دعایی نمیکنم جز آزادی ایران عزیزم
دعا میکنم سال جدید مردم کشورم طعم آزادی رو بچشن،بدون هیچ خرافات و تعصب های دینی و مذهبی و اخلاقی
تختخواب خدا ، دفتر خاطرات عزیزم مینویسم بمونه به یادگار
تا چند ساعت دیگه عید میشه و هیچ بویی از عید نمیاد برای من…
این عید مبارک نیست برای من و فقط سالی جدید شروع خواهد شد…
…..
……..
چیزی ازشون نمونده
به همین برکت
عید رو نمی بینن…