عزیز ارزش داری

دیدن خیلی چیزا سخته …
گریه نکن عزیز  
میدونم … ارزشت رو میفهمم …
ای کاش میتونستم مثل تو دلمو با اشکام خالی کنم …
ولی حیف …
میگن هر چقدر هم مرد باشی ، زندگی از تو نامردتره …
این نامردیه …
این که محبت رو می بینی … فداکاری رو می بینی … از خود گذشتگی رو می بینی ….
اما نمی تونی کاری بکنی …
میگم تا حالا شده از محبت و فداکاری و عشق و گذشت کسی از خودت بدت بیاد ….؟!!
من الآن اینجوریم …
گریه نکن عزیز …
دیدن اشکای تو برام خیلی سخته به خدا …
آره …
 بدم میاد …
از خودم …
ولی بدون  
برای شکست روزگار ، باید نامرد بود …
شیرینی بوسه و حس کردن قلب آدما خیلی راحته …
خیلی …
اما نه برای من …
عزیز …این جسارت های منو ببخش …
بیین ….
ببین …دونه دونه داره سفیداش بیشتر میشه ….
بهش میگن بازی روزگار …
نمیدونم ….
اما …
بازم میگم ….
جسارت کردم …
تو ببخش …
………………………..
………….
…….

 

Look

نگاه کن …
….
می بینی …؟!؟
به این میگن امنیت اجتماعی …
خودت …
امنیت رو ببین …
فکر کردن نمی خواد …
فقط یه نفس عمیق بکش …
تو سکوت دلت فریاد بزن …
بگو …
بگو ما …
بگو ما امنیت داریم …
ما …
ما …
…. فقط ما …
البته …
اگه مائی هنوزم هست …

…………………………..
…………………
………

ماشق

بوی بارون رو دوست دارم …
امروز آسمون دل خدا ابری بود و می بارید …
ولی آسمون دل من صاف بود و آفتابی …
لباسامو پوشیدم …
با یه عینک آفتابی …
رفتم زیر آسمون دل …
خدا مهربونی می کرد …
همه چی زیبا بود …
از هر کوچه که گذر می کردم گویا برایم پر بود از یک دنیا خاطره …
خاطرات کودکی …
نوجوانی …
و …
به کوچه ای رسیدم که برایم غریب بود …
به دنبال یه آشنا گشتم …
از هر کسی سراغ گرفتم …
عجیب بود …
همه از یکی صحبت می کردن …
……. پری .
می گفتن اینجایی نیست …
دلش مثل دریا آبیه و بی کران و بی نهایت …
شبای اتاقش پر از ستاره ست …
روزهاش پر از عشق یاسمین و بوی اقاقی …
می گفتن ماشقه …
…… پرسیدم پری …؟!
خونه ای بهم نشون دادن …
خونه ای که با سه سوت هم پیدا نمی شد …
جلو رفتم و در زدم …
در باز بود …
ولی گویا کسی نبود …
وارد شدم …

همه چی آشنا بود …
یه آشنای قدیمی …
پری …
…… پری ……
تازه شناختم …
آره خودش بود …
نمیدونم چی شد …
یهو دلم گرفت …
نتونستم تحمل کنم …
اومدم بیرون …
رفتم و گوشه ای نشستم …
عینکم رو برداشتم …
دیگه آفتاب نبود …
بوی بارون میومد ….
…..
……………………….
….. سهیل .

BISCUIT

فک کن …
…….
تو یه لحظه …
تمام لذتهای مشروع و نامشروع دنیا …
یهو بریزه تو دامنت و …
با یه نصف بیسکویت خلاصه بشه …
خب این حق آدماست …
یکی با دوغ …
یکی با پول …
یکی با دوست دخترش …
یکی هم با یه نصف بیسکویت ، مثل دیشب تو اتوبان همت …
حال میکنه …
….
………………
……. سهیل .

هر چی میگم …

میگه دلم هیچ وقت برای کسی تنگ نمیشه …؟!؟
میگن خورشید از ماه هم گنده تره …!!
میگفت چشم ها رو باید شست …
میگی مادر زیر باران آمد …!؟
میگفتند انرژی هسته ای به جونمون بسته ای ….!
میگفتید موز لاغر میکنه …!
….
میگم …
هر چی میگم محبت هم ،اندازه، داره گوش نمیده …
آخه خاله جون رفیق هم، اندازه، داره …
به خدا …
…………
…….
…. سهیل .

قربونت برم

ببین من اگه رفتم زیاد نگرانم نشو …
سعی میکنم زود بیام …
بی تابی نکن …
شبا به جای من بالشت رو بغل کن و بخواب …
هم نرمه …
هم گرم …
اینو بدون که دور بودن از تو برای منم سخته …
ولی به روم نمیارم …
نمیذارم کسی متوجه بشه که دلتنگتم …
خب ….
بسه دیگه …
بیا جلو یه بوس بده به باه بایی …
پسر خوبی باشیا …
قربونت برم …
….
…………………….
………