Myself

خیلی وقته که شبا از وحشت همه کارایی که کردم و نکردم خوابم نمی بره …
با خودم فک میکنم چی میشد اگه یه بار دیگه مثه بچه گیا مامانم …
کناره خودش با خوندن قصه کدو قلقله زن که به اندازه تمام فهم و درک بچه گیام بزرگ بود و …
هیچ وقت برام تکراری نمی شد ….
به یه خواب ساده و عمیق …
یه خواب بی دغدغه …
دعوتم می کرد …؟!؟
…..
…………………….
……… خودم /

good bye

تمام نا تمام من …
با یه دوستت دارم ساده …!
چقدر کودکانه تمام می شود …
………
………………
خدا رو چه دیدی …
شاید امشب ….
بازم بارون بیاد…
…..
………………………
………
پ.ن:چقدر تلخه … شنیدن پایان زندگی یه جوون با دنیایی از آرزوهایی که رفتن زیر خاک …
چقدر تلخه گفتن این دو حرف تکراری …
روحش شاد ” ….
…..
…………………..
……..

Sleep soheil

بخواب…
حتی اگه همه رویاهات رو یادت بره …
بخواب به یاد اون روزایی که باه باییت هم سن تو بود ….
چقدر تا صبح با هم می خندیدید …
بخواب سهیل …
بخواب به یاد کلاغایی که هم سنت بودن و آخر قصه شون زود رسید ….
به یاد رفیقای نا رفیق …
به یاد اون عروسک مو قرمزه که فقط بلد بود بگه ” آی لاو یو ” ….
بخواب سهیل …
بخواب که زندگی یه بازیه دو نفره ست …
و تنها قانون بازی اینکه که باید همزمان هم ببازی و هم برنده شی ….
بخواب سهیلم …
بخواب عزیزم …
…..
……………..
…… .

Stupidity

فرقی نمی کنه …
تو اینور پل باشی و منم اونورش …
اینقدر به حماقتهامون می خندیم تا گریه مون بگیره ….
بعدشم اینقدر گریه می کنیم تا آب رودخونه بیاد بالا و پل رو خراب کنه …
بازم فرقی هم نمی کنه من و تو چی میشیم …
اصن گور بابای زندگی …
ارزش نداره که …!
همین چن روز پیش بود رفته بودیم ملاقاتی یه عزیز …
و اون یکی که رو تخت بغلی بود …
یه هو کبود  شد و مُرد …
هه …
باور کن مُرد جلوی چشم همه ….
پس گور بابای زندگی ….
بیا اینقدر به حماقتهامون بخندیم تا گریه مون بگیره ….!
………
…………………
….