29

همه باباها آرزوی خوشبختی بچه هاشون رو دارن …
باه بایی منم همین طور …
من خوب میدونم آرزوش دیدن من تو کت و شلواره دومادیه…
اما نمی دونم چرا من خوشبحتنی رو تو آرزوهام می بینم …
و تو هیچ کدومشون هم کت و شلوار تنم نیست …
نمیدونم مشکل از لباس پوشیدن منه …
یا از آرزوهام …
ولی ….!
بی چاره آرزوهای باه باییم ….
….
…………………………..
…. سهیل .

در گوشی

یواشکی فقط در گوشش گفتم …
شوکه شد …
فک کنم تو گلوش گیر کرد …
کلی سرخ و سفید شد 
ترسیدم خفه شه …
از دست بره …
این شد که پشت پا زدم به حرفم …
خدا رو شکر که تف کرد همه چیرو …
بنده  خدا …
بد جوری حرفم تو گلوش گیر کرده بود …
……..
…………………….
………سهیل .

شب بود

یکی از آرزوهام رو از جیب عقب شلوارم در میارم و میدم بهش …
اونم تمام دنیاش رو از جیب بغل شلوارش در میاره و میذاره گوشه لبش …
از جیب جلوی کاپشنم فندکم رو در میارم براش …
دنیاشو روشن می کنه …
لبخند می زنم …
لبخندش…!
بوی آلبالو می داد …
……..
………………..
………سهیل.

آدم خوار

خب …
من که از همون اولشم گفته بودم تو این جزیره جز آدم خوار ، آدم دیگه ای پیدا نمی کنی …
چقدر گفتم تو هم بخور …
لج بازی کردی و گفتی : می گردم تا یه آدم نخوار پیدا کنم …
حالا یه نیگا به خودت بنداز …
دلت …
قلبت …
عقلت …!!
روحت …
همشون خورده شد و رفت پی کارش …
هه ….
مونده برات همین یه ذره جسم خسته …
که اونم …
…….
………………
که ….
….
…….. بذار ببینم …
………………………….!!!

…….
بهله …
که ….
اونم خورده شد و …
رفت …
……………….
……………………………..
……. سهیل .

سه شنبه

یه حالت نوستالژیک به خودم گرفتم بیا و ببین …
یه جورایی که همچین کباب شه دلت …
خب حق دارم دیگه …
سخته 3 روز دست رسی به هیچ وسیله ارتباطی نداشته باشی …
بهدشم کبوتر نامه رسون هم که نباشه و هرچی باشه کلاغ باشه …
حیا ندارن که …
یه بار نامه نوشتم و بستم به پاش …
بی چشمو رو ، نامه رو برداشته بود گذاشته بود تو لونه ش و روش گلاب به روت ر… بود …
حیف اون همه قربون صدقه و ابراز علاقه که ر… شد بهش …
هه …
خندم میگیره …
بی چاره احساسات پاکم …
ای بابا …
هی ….!!( همچین از ته دل )
………..
…………………………..
………….سهیل.

خودم برای خودم

یه روز تو زندگیم بودی …
همین جا رو به روم بودی …
اما آرزوم نبودی …
……
فکر می کردم از آسمون …
باید بیاد یه روزی اون …
آرزوم بشه تموم …
…..
یه اشتباهی کردم و …
دل تو  رو شکستم و …
نمی بخشم خودمو …
……
حالا پشیمون شدم و …
می خوام تو باشی پیشم و …
حق داری که نبخشی منو …
……
……………………
شرمندتم ….!
که ستاره داشتم و …
دنبال اون می گشتم و …
شاکی بودم از اینکه من …
ستاره ای ندارم …
………..
ستاره بود تو مشتمو …
تکیه میداد به پشتمو …
احساسشو می کشتمو …
هی …..//
ای بابا …
…..
احساستو می کشتم 
……………
………………………………
…….. حمید عسکری .

17

همیشه فک می کردم آدمای بزرگ و متفکر و باهوش و زرنگ …
هیچ وقت گول نمی خورن …
اما حالا می بینم که همون آدمای بزرگ و زرنگ …
با احمقانه ترین راه ممکن گول می خورن …
هه …
الآن تازه می فهمم که چرا منو احمق صدا میزدی …
شاید بهتر راه برای گول زدنت بودم …
هان…؟
……….
………………………
………….. سهیل .