6 thoughts on “یه غروب پاییزی

  • نوامبر 7, 2010 at 6:03 ب.ظ
    Permalink

    راست مي گه خب!!
    اما……
    چرا حصار؟!

    Reply
  • نوامبر 7, 2010 at 6:05 ب.ظ
    Permalink

    راستي حصار همون ديواره سهيل؟!
    اگه نه، كه ميشه خرابش كرد و از روش گذشت… نميشه؟!

    Reply
  • نوامبر 7, 2010 at 6:07 ب.ظ
    Permalink

    فداي همون يه تار موت كه به صدتا دنيا نمي ديم داداش كوچولو! :love:
    برقرار باشي و سبز! :y:

    Reply
  • نوامبر 10, 2010 at 10:26 ب.ظ
    Permalink

    سهيل؟!
    غيبتهات داره زياد مي شه ها!!
    كجايي مهندس؟!
    بابا يه كم هم بذار اين پروژه ها از دستت آسايش داشته باشن!! 😆
    ………..
    شاد باشي داداشي هر جا هستي! 😀

    Reply
    • نوامبر 11, 2010 at 1:29 ق.ظ
      Permalink

      من فدای مهربونیای بهار با معرفتم بشم ….
      من در خدمت شما هستم … یه کم کارام بیشتر شده فقط…. :a: 😀 :=

      Reply
  • نوامبر 13, 2010 at 12:38 ق.ظ
    Permalink

    یاد همه ی با تو بودنها به خیر
    گرچه مارو حذف کردی از دلت….

    Reply

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *