Not Just

عارفانه …
عاشقانه …
شایدم شاعرانه …
ولی باز هم میدانم که منصفانه نیست …
…..
با یک لبخند …
بازی شروع می شود …
با یه قطره اشک …
ادامه پیدا می کند …
و همین طور پیش می رود و می رود …
……
و افسوس سهیل …!
یادت نخواهد ماند …
روزهایی را که نیستی …
دلم زود زود برایت تنگ می شود و می شود و می شود …
……..
………………….
……..

12 thoughts on “Not Just

  • دسامبر 6, 2010 at 1:21 ق.ظ
    Permalink

    6 سال گذشت و گذشت و….
    ….
    ………..

    Reply
  • دسامبر 7, 2010 at 5:06 ب.ظ
    Permalink

    من هم روزهايي كه نيستي دلم زود زود برايت تنگ مي شود…
    يادم هست يكسال پيش روزي هزار بار آن پروژه هاي خودخواه را لعنت مي گفتم كه سهيل كوچك را از من دور كرده اند!!
    حال كه هستي اما شادم با بودنت ……داداش كوچولوي من! :X

    Reply
    • دسامبر 9, 2010 at 9:08 ب.ظ
      Permalink

      فدای مهربونیات که خودت سرشاری از شادی و بی دریغ این احساس رو به ما هم ارزونی میکنی …. :y: >:D<

      Reply
  • دسامبر 7, 2010 at 5:10 ب.ظ
    Permalink

    براي تو شايد آن 6 سالي كه گذشته افسوس داشته باشد و يا حتي غمي!
    براي من اما اين 6 سال كه گذشته در كنار محبتهاي برادرانه ات پر خاطره مانده است و فراموش نشدني!
    گو اينكه حسرت زود سپري شدنش اندوهي بر شانه هايم است….

    Reply
    • دسامبر 9, 2010 at 9:09 ب.ظ
      Permalink

      :y: :y: :y: :y: :y: :y:

      Reply
  • دسامبر 7, 2010 at 5:12 ب.ظ
    Permalink

    راستي اين كامنت برايت آشنا نيست؟!:

    یکشنبه، ۳ اسفند ۱۳۸٢ – ۱:٥۸ ‎ب.ظ

    سلام دوست عزيزم .. خيلی خوشحال شدم که به پنجره تنها اومدی…مطالبت رو خوندم …مخصوصا اين مطلب خيلی جالب بود …در کل وبلاگ زيبا و نوشته های زيبا تری داری..بيشتر از اين مزاحمت نميشم .. عاشق و پايدار باشی..پنجره تنها.
    نویسنده: پنجره تنها [panjareh_tanha@yahoo.com][http://panjarehtanha.persianblog.ir]

    Reply
    • دسامبر 9, 2010 at 9:06 ب.ظ
      Permalink

      نزدیک به 7 سال قبل ….
      “عاشق و پایدار باشی “…..
      چقدر دوست داشتمش …
      به افتخار تنها پنجره تنهای دنیااااااااااااااااااا

      Reply
      • دسامبر 10, 2010 at 10:16 ق.ظ
        Permalink

        آره! و به افتخار اين اولين كامنتي كه تو به عنوان« داداش كوچيكه!!» تو بهارانه گذاشتي!…
        و به افتخار تداوم 7 ساله اين دوستي و معرفت و محبت! :X :A

        Reply
  • دسامبر 7, 2010 at 5:21 ب.ظ
    Permalink

    و يه چيز ديگه:
    مي شه خواهش كنم براي برادرم « فرهاد» دعا كني داداشي؟!
    فردا عمل سختي در پيش داره…
    نمي خوام خودش بدونه اما به شدت نگرانش ام…
    اميد همه ما به قلبهاي پاكي ست كه خداوند منتظر شنيدن صدايشان است…

    Reply
    • دسامبر 9, 2010 at 9:03 ب.ظ
      Permalink

      براش دعا میکنم …
      مطمئن باش برادر منم هست آقا فرهاد …
      مطمئنم که عملش با موافقیت انجام خواهد شد …
      فدای بهارم بشم …
      منتظر خبرای خوب هستم ازت ….

      Reply
      • دسامبر 10, 2010 at 7:44 ب.ظ
        Permalink

        عمل فرهاد با موفقيت انجام شد سهيلم!
        مرسي از دعاي پاكت داداشي……مرسي!

        Reply
        • دسامبر 10, 2010 at 7:54 ب.ظ
          Permalink

          خدا رو شکر …..خدا رو شکر

          Reply

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *